امروز سوار تاکسی شدم ،

 

کنارم یکی بود که دسش مرغ و روغـن اینا بود

 

خلاصه بدجوری جا رو تنگ کرده بود ...

 

گفتم سبدِ کالاست . . .؟

 

گفت آره ، گفتم پس ربّش کو

 

گفت مگه ربم میدن !؟؟

 

گفتم آره بابا مگه نگرفتی؟

 

بدبخت پیاده شد رفت دنبال رُب ..!
.
.
.
.
.
.
خدایا منو ببخش ، منو ببخش

 

خودت دیدی جا خیلی کم بود......


برچسب‌ها: جا کم بود خب

تاريخ : شنبه 10 خرداد 1393 | 17:16 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن